تا شقایق هست زندگی باید کرد...
باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر
باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه
یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم
می دریدم قلب خود را
دور می گشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه
پر بهانه زود برگردی به خانه
یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد
این ترانه باز باران باز می گردم به خانه
بوســـه اسم است، چون عمومی است
فعل است، چون هم لازم است هم متعدی
حرف تعجب است، چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مهبوت میکند
ضمیر است، چون از قید انسان خارج نیست
حرف ربط است، چون ۲ نفر را به هم متصل میکن !
عشق تو
کـاش مـی فـهـمیـدی
عشق واقعی با فاصله پایدار می ماند و با وصال نابود میشود
عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت،
.گفتم دوستت دارم ، نگو نظر لطفته ، چون نظر لطفم نیست ، نظر دلمه !
گفتمش دل می خری؟؟؟ پرسید چند
گفتمش دل مال تو تنها بخند!!!
خنده ایی کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جامانده بود
عشق افسانه نیست آنكه عشق آفرید دیوانه نیست عشق آن نیست كه در كنارش باشی عشق آن است كه به یادش باشی
Design By : MihanSkin |